فرهنگستان

چگونه واژگان عربی را از فارسی تشخیص دهیم

قاعده مشخصی برای پاسخ به این سوال نیست. زیرا بسیاری از کلمات عربی تغییر یافته از پارسی و یا زبانهای دیگر است ولی بگونه ای تغییر کرده که در همه جا آنها را عربی می نامند مثلا کلمه صورت- جمع آن صور است – صابون – سوق (سووگ) پرده (برقع) نهی و منهی و ممنوع و …

کسی که زبان شناس عربی نباشد باور نخواهد کرد که اینها از فارسی گرفته شده مانند صورت که تغییر یافته چهره است که به صورة تبدیل شده و مصور – صور خیال و دهها واژه از آنها ساخته شده یا مثلا الجص همان واژه گچ فارسی است می بینید که از گچ هیچ حرفی در معرب شدن باقی نمانده است. حالا مجصص و دهها کلمه از آن ساخته شده چطور بتوان ثابت کرد که مجصص ریشه فارسی دارد. یا مثلا فن – فنانه – فنون ریشه فارسی دارد اصل آن پن / پند است که تبدیل به فن شده است اصلا خود فن یک واژه فارسی است.

( مراجعه شود به کتاب 5000 واژگان عربی برگرفته شده از فارسی – دکتر عجم)

اما بطور کلی می توان گفت : صداها در زبان فارسی زبان ملایم و نرمی است صدای ته حلقی و صدای نوک زبانی در فارسی نیست شیوه تلفظ حروف در زبان فارسی شبیه انگلیسی است تنها تفاوت البته آنها خ و غ ندارند اما در فارسی خ و غ وجود دارد مانند خوراسان – مرغ – مرغزار- غ در زبان فارسی بسیار نازک ادا می شود و به همین دلیل نزدیک به صدای گ ساکن است. اگر کسی آهسته بگوید مرغ شنونده خواهد فهمید مورگ. اما ق غ در زبان عربی بسیار غلیظ و سنگین و ته حلقی است.

الف:

حروف با تلفظهای سخت حلقی و ته زبانی و یا نوک زبانی مانند:

ث – ح – ط- ظ- ض – ذ- ق از حروف زبان پارسی نیست . در فارسی س- ت – ز – غ با تلفط آرام دارند و برای تلفظ نیاز به کج کردن دهن و زبان و بالا و پایین کردن حلق و حلقوم نیست .
حرف (ث) : اکثر واژه هایی که دارای ث است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است . مانند (کیومرث: مرد دانا یا گاو مرد) ، ( تـَهمورث : دارنده ی سگ نر قوی ) و واژگان لاتین مانند بلوتوث یا نام هایی مانند ادوارد ثورندایک و … که بسی آشکار است نام های لاتین هستند نه عربی یا فارسی.

حرف (ح): اکثر واژه هایی که دارای ح است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است . مانند کلمه ی حوله که درست آن هوله است وبه گمان نزدیک به یقین ریشه ی هندی دارد و به معنی (پُرزدار ) است . عرب به هوله (حوله) می گوید : مِنشَفة در سعودی / خاولی یا خاولیة و بَشکیر در عراق / بِشکیر یا فوطة در سوریه .واژه حول و حوش هم به گمان بسیار فارسی و درست آن هول و هوش است. هولی /حولی یعنی خانه کردهای فهلوی یا فَیلی هنوز به خانه می گویند هاوش که با house در انگلیسی همانندی دارد.

حرف (ذ) : اکثر واژه هایی که دارای ذ است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است . کلمات فارسی را هرگز نباید با ذ نوشت مانند گذراندن باید نوشت گزراندن – واژه هایی مانند. استاذ- و کلمات فارسی گذر ، گذراندن ، گذشتن ، پذیرش ، پذیرفتن ، آذین، گنبذ (امروزه گنبد خوانده می شود.)ذانستن ( که امروزه دانستن تلفظ می شود. اما کردها ، لَکها و برخی دیگر از اقوام ایرانی ذانستن را زانستن تلفظ می کنند. مانند تالشی ها که به (می دانم) می گویند ( زُنُـمzonom) و کردها می گویند ( اَزانِـم یا زانِـم یا مَزانِم یا دَزانِم )

حرف(ص): اکثر واژه هایی که دارای ص است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است . مانند صین عربی شده چین – صومالی عربی شده سومالی . كاسه را عربها می گویند قصعة – و عدد شصت و عدد صد که عمداً غلط نوشته شده اند تا با انگشت شست و سد روی رودخانه اشتباه نشوند.

صندلی نیز بی جهت با صاد نوشته شده و البته عربی شده ی چَندَل است. عرب به صندلی می گوید کُرسی که خود فارسی است ، مَقعَد و در گویش محلی عراق و سوریه اِسکَملی .

صابون هم در اصل واژه ای فارسی است و درست آن سابون است و این واژه از فارسی سابیدن است به بیشتر زبانهای جهان رفته مثلاً soap در انگلیسی همان سابون است . ما سابون را به صورت معرَّب صابون با صاد می نویسیم.اصفهان نیز معرّب یعنی عربی شده ی اَسپَدانـه یا سپاهان است.

حروف( ض/ظ /ع ): اکثر واژه هایی که دارای ض/ظ/ع است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است و یا نوشتار غلط از کلمات غیر عربی است.

مانند ایلام که عربها به غلط عیلام می نویسند در حالیکه آن را ته حلقی تلفظ نمی کنند . ض صدایی بین د و ز دارد مثلا ماه رمضان را ایرانی ها ماه رمزان تلفظ می کنند و لی عربها آن را ماه رمدان/ رمضان تلفظ می کنند. تلفظ ض ظ برای ایرانی ها ابدا امکان پذیر نیست.

برای همین خیلی زود یک عرب زبان می فهمد که شما حتی اگر دکترای عربی هم باشید لهجه فارسی دارید. ض ظ تنها صدای عربی است که هیچ ملیتی دیگر نمی تواند آن را تلفظ کند. حتی آقایان علما و آیت الله ها و در فارسی چنین صداهایی و حروف وجود نداردوبرای فارسی زبانان قابل تلفظ نیست . به ویژه ضاد تا جایی که عرب ها به الناطقین بالضادمعروفند زیرا این مخرج ویژه عرب است نه دیگر مردمان نژاد سامی.

حرف(ط) : ط عربی تلفظی بین د و ت دارد.

بیشتر واژه هایی که دارای ط است می تواند عربی باشد تعدادی از اینگونه کلمات با ط عربی از زبانهای دیگر است . طوطی – طاووس – طوس – طبس . .

مانند طاشکند عربی شده از تاشکند. بلیط از بلیت فرانسه. خارطه عربی شده از کارته. موریطانی که در اصل موریتانی است. طازج اصل آن فارسی( تازه ) است .

مانند گرناداعربی شده به قرناطه و کوردبای عربی شده به قر طبه
جنجالی ترین حرف در املای کلمات است . مخرج طاء تنها ویژه واژه های عربی است و در فارسی ط نداریم و واژه هایی که با ط نوشته می شوند یا عربی اند و یا اگر عربی نیستند غلط املایی هستند . مانند طهران ،طالش، اصطهبان ، طوس که خوشبختانه امروزه دیگر کسی تهران ،تالش ، استهبان و توس را نادرست نمی نویسد. البته هنوز تبس را به غلط طبس می نویسند

اما بلیت واژه ای فرانسوی است . تایر tire واژه ای انگلیسی است . اتاق اصل آن اتاگ است . تپش فارسی است و دلیلی ندارد که آن ها را نادرست بنویسیم و امروزه دیگر این واژه ها را درست می نویسند مگر کسانی که با ریشه واژه ها آشنا نیستند.

حرف( ق ): بیشتر واژه هایی که دارای ق است می تواند عربی باشد اندکی از اینگونه کلمات عربی شده از زبانهای دیگر است. مانند سوق که عربی شده سوگ soug است . سوگ در زبان فارسی به معنای تونل است و به ساباتهایی گفته می شد که در آن بازار وجود داشت. مانند بازار تهران . چهار سوگ یعنی چهار راه که در زبان عربی نیز جار سو به کار می برند.

مانند کردبای که به قرطبه تبدیل شده یا آنکارا که به آنقره معرب شده یا موزمبیک که به موزمبیق معرب شده یا کسیین که به قزوین معرب شده است. قفقاز از کوکیژیا معرب شده است و …

ق از حروف عربی است. در فارسی قاف را نمی توان ته حلقی تلفظ کرد و آن را غ نرم تلفظ می کنیم . مانند دوغ

قاف ویژه واژه های عربی و یا معرب شده است.

واژه های عربی دارای ریشه ی اغلب سه حرفی و دارای وزن و هم خانواده اند مانند: قاسم ، تقسیم ، مقسِّم ، انقسام ، قَسَم ، قسمت ، اقسام ، مقسوم ، قسّام ، منقسم و تشخیص واژه ی عربی الاصل دارای قاف کار ساده ای است .

اما دیگر کلمات قاف دار یا تغییر یافته از صداهای گ – ک عجمی هستندمانند گرناداعربی شده به قرناطه و کوردبای عربی شده به قر طبه – فوگان = فقاع – كاسه = قصعة

– و یا ترکی اند و یا مغولی و . مانند قره قروت: کشک سیاه / قره قویونلو : صاحبان گوسفند سیاه/ قره گوزلو: دارنده ی چشم سیاه / قزل آلا : ماهی طلایی

کلماتی مانند آقا ،قلدر ، قرمساق نیز مغولی اند. کلمه قوری نیز روسی است اصلاً قوری ،کتری ، سماور ، استکان همه واژه های روسی اند و اینها زمان قاجاریه و در دوره صدارت اعظمی امیر کبیر وارد ایران شدند . کلماتی مانند قند و قهرمان و قباد معرب کند کهرمان و کَواذ هستند همان گونه که کرماشان یا کرمانشاه را عرب قرماسان یا قَرمسین تلفظ می کرده اما امروزه ما ایرانیان کرمانشاه یا کرماشان را قرماسان یا قرمسین تلفظ نمی کنیم اما کواذ را قباد می گوییم و این تأثیر زبان عربی بر فارسی است.

حروف چهارگانه ( گ /چ/ پ / ژ ) :

نیز در عربی فصیح یعنی نوشتاری وجود ندارد. و هر کلمه ای که دارای یکی از این چهار حرف است حتماً عربی نیست و به احتمال بسیار ریشه ی فارسی دارد . واژگان فارسی که گچ پژ در معربات یا حذف می شوند و یا تبدیل مانند خونگر = خونجر- خنجر- گچ = جص – ژامه = جامه. پارسی = فارسی – پاریس = باریس – ژاپن = یابان – هرزه گوین – هرزک . گوگل = جوجل – پارکینگ = بارکنک

مانند منیژه ، مژگان ، ژاله ،پروین ، پرنده ، گیو، گودرز ،منوچهر ، پریچهر و چهره – سپاس … البته اغلب چنین است و موارد اندکی نیز امکان دارد از دیگر زبانها باشد مانند پینگ پونگ که چینی است . یا چاخان و خپل که مغولی اند . اشتباه نکنید چاخان ترکی نیست . مغولی است زیرا در ترکی به دروغ می گویند یالان .یا پارتی partyکلمه ای انگلیسی است و آپارتمان واژه ای فرانسوی است.

شاید بپرسید پس سایر حروف مانند الف ب ت ج د ر ز س ش ف ک ل م ن و ه ی چگونه هستند ؟ پاسخ شما این است که اینها تقریبا حروف مشترک در سراسر زبانهای جهان است . هرچند برخی اقوام بعضی حروف را ندارند و به گونه دیگر ادا می کنند . مانند حرف ر که در فرانسه غ گفته می شود و یا همین ر در چین ل خوانده می شود. ج در بعضی ربانها خ و یا ی تلفظ می شود مانند جوان – یوان – خوان – یوسف – ژوزف / جوسف – خوزه .

وزن کلمات-

از روی وزن کلمات نیز می توان فارسی بودن یا عربی بودن را تشخیص داد.

کلماتی که بر وزن جمع مکسر عربی .(افعال – فعول – ) – اعمال – شموس – نجوم – ارامل و یا واژگان با جمع – ات – ین مانند بنات – طالبات – مومنین – مومنات – مسلمین – مسلمات فارسی نیستند و عربی هستند . وزن قاعده و قواعد عربی است البته قانون و قوانین . البته قانون عربی شده از کانون است و معرب است.

تعدادی از وزنهای جمع مکسر عربی معرب شده از فارسی و عجمی هستند و عربی اصیل نیستند. مثلا اکراد- جمع کرد- ابناک – جمع بانک – بنوک جمع بانک – ارائک جمع اریکه واژه فارسی است. ابراج جمع برج و ریشه اصلی آن بورگ / فورگ / بوزورگ است. اقلاع جمع قلعه اصل آن قله و کله فارسی است.

قاعده ب :

بعضی صداها در زبان عربی کنار هم قرار نمی گیرند.

ب 2- قواعد مذكور قرار ذيل است :

1. هيچگاه دريك واژة اصلى عربى { ج } و { ق } با هم نمي گنجند . ازينجاست كه ميتوان گفت واژه هاى المنجنيق ، القباجور ، القبج و الجلاهق واژه هاى بيگانه اند .

2. در يك واژة اصلى عربى هيچگاه { ص } و { ج } با هم نمي آيند . پس واژه هاى الجص (گچ) ، الصولجان ، الصهريج ، الصوبج و الصنج واژه هاى عربى الاصل نيستند .

3. در زبان عربى واژه يي وجود ندارد كه دران پس از { ن } حرف { ر } آمده باشد . ازينرو به اين نتيجه ميرسيم كه واژه هاى نرجس ، نربيش ، نرد و … واژه هاى معرب اند .

4. در واژه هاى اصلى عربى بعد از حرف { د } هيچگاه حرف { ز } نمي تواند بیاید ؛ لذا واژة (مهندز) دزفول (دژپول) و امثال آن عربى نبوده و از جملة واژه هاى بيگانه شمرده ميشوند .

5. واژه هاى عربى هيچگاه { ز } يا { ذ } را در اجتماع با { س } نمي پذيرند . پس ميتوان حكم كردكه واژة { ساذج (ساده ابله ) } – تازج و همگونه هايش اصليت عربى ندارد .

6. هيچگاه در يك كلمة اصلى عربى { ط } با { ج } ديده نشده است ، بدين ملحوظ واژه هاى طاجن ، طازج (تازه ) و … واژه هايي اندكه از زبان بيگانه داخل زبان عربى شده اند .

7. واژه هاى رباعى الاصل و خماسى الاصل در زبان عربى هميشه داراى يكى از حروف زلاقه – كه عبارتند از : ل ، ر ، ن ، م ، ف ، ب – میباشند ، تنها واژه ء ( عسجد ) – كه به معناى طلاست – ازين امر مستثنى ميباشد . ( 19 ، ص ص 4 – 5 )

8 – در زبان عربی کلمات اسامی با حروف عله ( و – ا- ی ) شروع نمی شود. مثلا عجم با ع شروع شده و نشان می دهد که این واژه عربی اصیل نیست و معربات است. اصل آن جم بوده تبدیل به الجم و سپس به عجم تغییر یافته است. مانند عروج که اصل آن ارج بوده است.

خط فارسی آیا از عربی گرفته شده ؟

بر خلاف تصور بسیاری، مبنی بر این که ایرانیان خط کنونی خود را از عرب‌ها وام گرفته‌اند، این قضاوت چندان علمی نیست زیرا قدیمی ترین نوشته های عربی قران های خط کوفی است که در دوره خلفا و در بین النهرین کتابت شده اند . بین النهرین در حوزه تمدن ایران بوده است . خط فارسی بعد از اسلام نوع تکامل یافته از خط در زمان اشکانیان و ساسانیان یعنی پهلوی و اوستا بود. علاوه بر این ایرانیان پس از اسلام در تکامل این خط و در تبدیل آن به هنر خوشنویسی نقش عمده‌ای داشته‌اند. ایجاد نقطه و اِعراب در خط عربی را به‌فردی بنام ابواسعد دؤلی الفارس و در قرن اول هجری نسبت داده می‌شود که بیشتر برای جلوگیری از اشتباه خواندن قرآن توسط غیر عرب‌زبانان ازجمله ایرانیان انجام شد. ایرانیان بر اساس نیازهای زبانی خود الفبای فارسی را پدید آوردند. از سده سوم هجری به علت رواج نامه‌نگاری‌های دیوانی، کم‌کم خط‌های مانوی و پهلوی، جای خود را به الفبای فارسی دادند.

از شواهد بر ریشه فارسی الفبای کنونی موسوم به عربی، می توان به تشابه عجیب خط اوستای و کوفی نام برد. با توجه به این که در زمان صدر اسلام در زبان عربی از نقطه استفاده نمی شد. علاوه بر این می توان به این موضوع اشاره کرد که پیدایش خط نیاز به بستری از تمدن دارد. و این در شرایط پیش از اسلام عربستان که به گفته ای در سراسر شبه جزیره عربی در حدود پانزده نفر سواد داشتند نمی توانست میسر باشد. این در حالیست که این خط در امپراتوری ایران در زمان اشکانیان و ساسانیان در حدود هزار سال فرصت تکامل داشته.

زبان‌های فارسی، عربی و ترکی در تمام طول تاریخ حیات خود، هیچگاه زبان‌های خالص و مجزای از یکدیگر و بدون واژگان دخیل نبوده‌اند.چرا که گویشوران این زبان‌ها هرگز در جزیره‌های دورافتاده و در نواحی مرزبندی شده و حصارکشی شده زندگی نمی‌کرده‌اند و خود را تافته جدابافته نمی‌دانسته‌اند. آنان بطور پیوسته و دائمی در حال تماس و مراوده و انواعی از مناسبات گسترده انسانی با یکدیگر بوده‌اند.

سره نویسی به معنی ضدیت با زبانهای دیگر نیست بلکه تلاش ما مقدس زدایی زبانها است هیچ زبانی به خودی خود مقدس نیست . آنچه به فارسی آسیب زده بکار بردن کلمات عربی در جمه مکیر و در قالبهایی است که زبان فارسی را مهجور می کند و گرنه ادبیات فارسی بذای عنای خود به وازگان مناسب از همه زبانها می تواند استفاده کند بویژه واژگانی که بین المللی می شوند مانند اتوبوس – لب تاپ – ایمیل و … زبان ترکی، زبانی است که در سراسر شمال و جنوب و شرق و غرب فلات ایران بدان تکلم می‌شود. زبان عربی گویشورانی حتی در خراسان و افغانستان دارد. زبان فارسی علاوه بر اینکه زبان عمومی و ادبی مردمان فلات ایران است، در دوره‌هایی زبان رسمی و دیوانی هند و امپراطوری عثمانی و نیز زبان تجاری نواحی‌ای در شرق آفریقا بوده است. مَقْدِسی در سده چهارم هجری و در کتاب «احسن التقاسیم» گزارش‌های جالبی از حضور فارسی‌زبانان در حجاز و شبه‌جزیره عربستان دارد: «فارس‌ها (منظور ایرانیان) در جده بسیار هستند و کاخ‌های شگفت‌انگیز دارند» (ص ۱۱۵). «صُحار قصبه‌ای در عمان است که فارس‌ها در آن اکثریت دارند (ص ۱۳۱) و در بازار به فارسی سخن می‌گویند» (ص ۱۳۶). «بیشتر مردم عدن و جده فارس هستند، ولی زبان رسمی عربی است» (ص ۱۳۶). این نشان می‌دهد که نمی‌توان زبان عربی و شبه‌جزیره عربستان و سنت‌های فرهنگی آنرا چیزی بکلی جدای از فرهنگ ایران و زبان فارسی دانست.( مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد، احسن‌التقاسیم فی معرفه‌الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۵٫

بیش از 5000 واژه عربی ارتباط با زبان فارسی دارد مانند کنز= گنج = جص = گچ – نهی = نه- جناه = گناه و ….

بالندگی این زبان‌ها با مشارکت همگانی و طولانی مدت آحاد مردم انجام شده است. عرب‌زبانان از واژگان فارسی برای غنای شعر و ذخیره عظیم واژگان عربی استفاده‌ها می‌برده‌اند فارسی‌زبانان، آثار بیشماری به زبان عربی نوشته‌اند و گنجینه ادبیات آنرا به نحو چشمگیری افزایش داده‌اند. آنان حتی نقش ممتازی در وضع دستور و قواعد صرف و نحو زبان عربی داشته‌اند .

نتیجه سخن این که زبان‌ها معمولاً کلماتی را از هم دیگر قرض می‌گیرند و به هم دیگر قرض می‌دهند. در این بین زبان عربی در طول قرون گذشته و زبان‌های اروپایی در یکصد سال گذشته بیشترین واژگان قرضی را در زبان فارسی وارد کرده‌اند. بر همین اساس با توجّه به ویژگی‌های زیر شما می‌توانید واژگان اصیل فارسی را از واژگان عربی تشخیص دهید.

کلماتی که حروف «ث، ح، ص، ض، ط، ظ، ع، ق» در آن‌ها دیده می‌شود معمولاً از عربی (و برخی ترکی) وارد فارسی شده‌اند و این حروف در کلمات اصیل و خالص فارسی وجود ندارد.

مثال: اثر، محترم، مخصوص، مضارع، طلبه، ظاهر، علم، تقریر

در مقایسه‌ی واژگان عربی و فارسی، کلماتی که حروف «گ، چ، پ، ژ» در آن‌ها استفاده شود فارسی هستند، چون این حروف در زبان عربی استفاده نمی‌شود.

مثال: تپش، ژاله، چراغ، گرگ

همزه (أ- ؤ- ئ‍ – ء) از حروف زبان عربی است و معمولاً در کلمات فارسی از این حروف استفاده نمی‌شود.

مثال: مؤمن، مسئول، قرآن، تأکید

در بعضی از کلمات فارسی نیز به جای «ی» از «ئ‍ـ» استفاده می‌شود که صحیح نیست.

مثال: پائین، پائیز، آئینه، راهنمائی

در پایان بعضی از کلمات عربی نیز تنوین «اً» به کار می‌رود که به صورت «ن» تلفّظ می‌شود.

مثال: مثلاً (مثلن)- لطفاً (لطفن)

به کارگیری کلمات فارسی و غیرعربی با علامت تنوین توصیه نمی‌شود.

مثال: خواهشاً، گاهاً، زباناً، تلفناً، جاناً، ناچاراً، سوماً

بعضی از کلمات عربی که وارد زبان فارسی شده‌اند در پایان خود «یٰ» دارند که به صورت «ا» تلفّظ می‌شود.

مثال: عیسی (عیسا)- کبری (کبرا)- عظمی (عظما)- هوی (هوا)

تشدید « ّ» از ویژگی‌های زبان عربی است و معمولاً در کلمات عربی استفاده می‌شود.

مثال: معلّم، مؤدّب، محرّم، مقدّس.

در بعضی از کلمات فارسی به خاطر تغییر در تلفّظ و تأکید بر روی یک حرف به اشتباه از تشدید استفاده می‌شود:

تپّه (پ: در عربی کاربرد ندارد) غرّش (بن مضارع غریدن + = ش)

و کلماتی مثل دوّم و سوّم و امیّدوار و برّان که کلمات اصیل فارسی هستند. به اشتباه با تشدید نوشته می‌شود.

یکی از ویژگی‌های کلمات عربی وجود کلمات هم خانواده‌ی واژگان براساس سه حرف اصلی است که در فارسی این قاعده کاربرد ندارد.

مثال: رحیم، مرحوم، رحمت، مراحم، (ر ح م)

شرکت، مشترک، شریک، اشتراک، (ش ر ک)

وجود بن ماضی یا مضارع در ساختمان کلمه می‌تواند دلیلی بر فارسی بودن آن باشد.

مثال: فرستنده (فرست + نده)- غرّش (غر + ش)- بسته (بست + ه)

Related Articles

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button