زنان

جایگاه زن در ادبیات فارسی

ادب کهن فارسی، یکی از غنی‌ترین ادبیات جهان است، چه در گستره‌ی حماسه که شاهنامه‌ی فردوسی نمونه‌ی برجسته‌ی آن است، چه در عرصه‌ی قصه‌های عاشقانه و عامیانه که هزار و یک شب با اصل هند و ایرانی خود نمونه‌ی بارزی از آن هستند و چه در گستره‌ی منظومه‌های عاشقانه که شاعران سخن‌پروری چون گرگانی، نظامی، جامی و دیگران داستان‌های کهن را به نظم درآورده‌اند.

داستان‌های عاشقانه‌ای که زنان در آنان نقش فعال دارند. شخصیت و موقعیت این زنان نشانی از نگاه زمانه‌ی باستان به زن در خطه‌ی ایران می‌باشد. بايد مدنظر داشته باشيم بررسي وضعيت حال هر پديده اجتماعي، بدون شناخت پيشينه تاريخي آن، ممکن نيست. براي شناخت گذشته جامعه ايراني و وضعيت فرهنگي و اجتماعي آن در گذشته مورد تفحص اين پژوهش و جايگاه زنان در آن، استخراج جايگاه زن ايراني در متون کهن فارسي در دوره ياد شده کمک شاياني در نماياندن جايگاه و نقش زنان در آن دوره حساس تاريخي مي‌کند.

زن در ادبیات فارسی و رسالت‌های چندگانه‌اش
گاه مظهر عشق و دلدادگی است و عاشق است، گاه معشوق است، زمانی همسر است. و در وقتی دیگر در مقام مادری دلسوز و فداکار و مربی تربیتی خانواده گاه زن مظهر پارسایی و توکل است. زمانی مظهر زهد و پرهیزگاری، گاه مظهر خردمندی و سیاستمداری و میهن پرستی است. و در جایگاهی دیگر کینه توز و فتّان.

براي درک وضعيت زنان در ايران و نقش آن‌ها در زندگي سياسي، اجتماعي با سير بستر تاريخي، اجتماعي مسائل بنيادين، مانند مقام و منزلت زن در جامعه، اعم از مجموعه ارزش‌ها، اعتقادها، باورها، حضور مستقيم و غيرمستقيم آن‌ها در تشکيلات اجتماعي سياسي و نقش آن‌ها در تحولات اجتماعي، که همگي عناصر اساسي در پديد آوردن فرهنگ سياسي جامعه است.

دوره اي که پس از دو قرن سکوت و خاموشي، ادبيات مکتوب فارسي از دل حکومت‌هاي نيمه مستقل ايراني جوانه زد و در پناه وزرا و امراي دانش دوست و هنرپرور در اندک زماني به شايستگي سر برآورد و بالنده شد. و آثار ارزنده و بنامي از قلم بزرگاني چون فردوسي، بيهقي، غزالي، عنصر المعالي، ناصرخسرو و ديگران در تاريخ ايران آن روزگار به جا گذاشت که در عين نام آوري و سرآمدي، پشتوانه و پناه ادبيات فارسي در ادوار آينده ايران شد.

زنان عاشق، زنان معشوق
عاشقانه‌هایی که در ادبیات، زنان در آن نقش فعال دارند معمولاً به دو صورت طرح می گردد.

الف) عشق‌های جسمانی (اروتیک):

عشق‌هایی است که در آن‌ها بیشتر جنبه‌های مادی و جسمانی بیان می‌شود و عاشق را پروایی از بیان آن نیست. این عشق‌ها، عشق‌هایی زمینی‌اند مانند داستان سودابه و سیاوش، ویس و رامین، بیژن و منیژه، زال و رودابه.

ب) عشق‌های عُذری:

در این نوع عشق، عاشق یا هر دو (عاشق و معشوق) به جنبه جسمانی و مادی توجه ندارند و معمولاً این عشق‌ها، عشق‌هایی همراه با عفت است و عاشق پروایی از بیان عشق خویش ندارد و به سرعت رنگ عرفانی و روحانی به خود می‌گیرد.

زن در مقام مادر
در خصوص مقام زن در نقش مادر در ادبیات ما بس سخن‌ها رفته است. می‌توان گفت زن در این جایگاه سمبل فداکاری، ایثار، شکیبایی و عاطفه است و پرورش دهنده فلاطون‌ها و سقراط‌ها.

زن در جایگاه همسر
همچنین زن در فرهنگ ایرانی کانون پرورش ارزش‌های والای انسانی چون تربیت، عفت، عطوفت، رحمت، عشق و محبت و ده‌ها خصلت دیگر است.

زنان خردمند
یکی از مظاهر خردمندی زنانه که در ادبیات به اشکال گوناگون مطرح شده است آن است که وقتی زنان با درخواست مردان جهت کامیابی و ازدواج با آن‌ها مواجه می‌شوند. با به کار بستن تدبیر و خردمندی زنانه جهت حفظ خویشتن و تأمین مصالح به گونه‌ای شایسته و با پختگی و تدبیر و عزت از آن بیرون می‌آیند.

Related Articles

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button